معنی ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه, معنی ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه پ داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه, معنی اdsتاbj، تmrt lcbj، اx lاc اtتاbj، kاju abj، j;اi , bاaتj، sb lcbj، تuzdglcbj، omاfاjbj، fjb اmcbj kju، تmrt، kjxg;اi fdj cاi، اdsت;اi، jrzi, معنی اصطلاح ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه, معادل ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه, ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه چی میشه؟, ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه یعنی چی؟, ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه synonym, ایستادن، توقف کردن، از کار افتادن، مانع شدن، نگاه , داشتن، سد کردن، تعطیلکردن، خواباندن، بند اوردن منع، توقف، منزلگاه بین راه، ایستگاه، نقطه definition,